به همان اندازه که دوست داریم باور کنیم که در سبک خاصی بهتر یاد می گیریم، حقیقت این است که اینها تأثیر کمی بر توانایی ما برای یادگیری دارند. یادگیری زبان انگلیسی سبک های متفاوتی دارد مثلا آموزشگاه های زبان انگلیسی غرب تهران عمدتا بر یادگیری نوشتاری تمرکز دارند.
آیا شما یک یادگیرنده بصری هستید؟ یا سبک یادگیری شما حرکتی یا شنوایی است؟ رازی را به تو می گویم: تو هیچ کدام از اینها نیستی.
۱- سبک یادگیری خود را کنار بگذارید
دکتر تزیا مارشیک در یک سخنرانی جذاب در TEDxUWLaCrosse یک واقعیت شگفتانگیز را به اشتراک میگذارد: ۴۰ سال تحقیق در مورد سبکهای یادگیری نشان داده است که تطبیق سبکهای آموزشی با سبکهای یادگیری هیچ تفاوتی ندارد. دکتر مارشیک در آزمایشهای خود دریافت که دانشآموزان بدون توجه به روشی که مطالب به آنها ارائه میشود، به همان شیوه یاد میگیرند.
تضاد بین محبوبیت بسیار زیاد رویکرد سبک های یادگیری در آموزش و پرورش و فقدان شواهد معتبر برای سودمندی آن، به نظر ما، چشمگیر و نگران کننده است.
همانطور که یک جستجوی سریع در گوگل به شما نشان می دهد، با این حال، افسانه سبک های یادگیری همچنان ادامه دارد. بنابراین، واقعاً بهترین راه برای یادگیری چیست؟ این بستگی به این دارد که در وهله اول چه چیزی را می خواهید یاد بگیرید.
برای مثال، اگر میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید، فقط کتاب درسی را مطالعه نکنید. از طریق برنامه تبادل زبان، برنامههای تلویزیونی را تماشا کنید، به موسیقی گوش دهید و با یک زبان مادری صحبت کنید. مثلا برای یادگیری یک مهارت هنری مثل طراحی باید به بهترین کلاس نقاشی و طراحی در تهران مراجعه کنید و به صورت حضوری و بصری یاد بگیرید.
در عصری که همه چیز با کلیک یک دکمه در دسترس است، راه های زیادی برای یادگیری وجود دارد. کلید تعامل با اطلاعات است. استفاده از چندین منبع به شما در این امر کمک می کند. تنها به کتابها نچسبید – فیلمها، پادکستها، فیلمها و وبلاگهای مرتبط را نیز جمعآوری کنید!
۲- آن را برای خود معنادارتر کنید
یکی از دلایل اصلی کار نکردن «سبکهای یادگیری» این است که ما چیزها را از نظر معنا یاد میگیریم. یافتن معنا در یادگیری ما کلید اصلی است.
مطالعه ای در سال ۱۹۷۳ توسط چیس و سایمون این را به خوبی نشان می دهد. در بخش اول آزمون، به شطرنج بازان آماتور و متخصص، چیدمان صفحه شطرنج از یک بازی در حال انجام نشان داده شد و از آنها خواسته شد که موقعیت مهره ها را به خاطر بیاورند. در حالی که بازیکنان آماتور به سختی میتوانستند هیچ یک از موقعیتها را به خاطر بیاورند، کارشناسان توانستند بیشتر آنها را به خاطر بیاورند. کارشناسان استراتژی را می بینند، معنایی که در پس چرا قطعات در جایی که هستند قرار دارند.
در بخش دوم، به کارشناسان و آماتورها تخته هایی با مهره های شطرنج که به صورت تصادفی چیده شده بودند نشان داده شد و از آنها خواسته شد تا آنها را به خاطر آورند. هر دو گروه تقریباً به یک اندازه عمل کردند. این بار کارشناسان نتوانستند هیچ ارتباط یا معنای واقعی در نحوه چیدمان قطعات پیدا کنند.
در مورد یادگیری هم همینطور. همه ما حقایق و ارقام مختلفی را در مدرسه یاد گرفتیم، اما واقعاً چند مورد از آنها را به خاطر داریم؟ فقط اطلاعاتی که برای ما معنادار بود، که توانسته ایم به زندگی و تجربیات خود وصل کنیم.
اگر سعی کنید خود را مجبور کنید که فقط حقایق تصادفی را به خاطر بسپارید، احتمالاً آنها را فراموش خواهید کرد. تمام آن زمان هایی را که سعی کردید فرمول ها را بدون درک ارتباط آنها حفظ کنید، به خاطر دارید؟ برای اینکه یادگیری خود را ثابت نگه دارید، مهم است که ارتباطات زندگی واقعی را ایجاد کنید و ببینید که چگونه در طرح بزرگتر چیزها قرار می گیرد.
دفعه بعد که در کلاس مالی شرکت می کنید، به جای حفظ فرمول، سعی کنید بفهمید که در عمل چه ارتباطی دارد و چگونه می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید. متوجه خواهید شد که می توانید مفاهیم را خیلی سریع تر درک کنید.
۳- با انجام دادن بیاموزید
انسان ها یادگیرنده های طبیعی هستند – و ما زمانی بهترین یاد می گیریم که وظایفی را که می خواهیم بیاموزیم انجام دهیم. مهم نیست که نمرات شما در کالج چقدر خوب بوده است، بیشتر یادگیری شما زمانی انجام می شود که وارد محل کار می شوید و شروع به استفاده از آموخته های خود می کنید.
فرض کنید در حال تلاش برای یادگیری سئو هستید. تمام وقت خود را صرف یادگیری اصطلاحات و تئوری نکنید – هر چه زودتر وارد این مهارت شوید تا از طریق آزمون و خطا در آن مهارت پیدا کنید. یک وبلاگ راهاندازی کنید. چند تا پست بنویس خودتان دریابید که چه چیزی کار می کند و چه چیزی خوب نیست. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، بیشتر یاد می گیرید.
بهتر از آن، عادتهای جدیدی بسازید تا مهارتهای جدید خود را تقویت کنید. از کوچک شروع کنید و به خودتان پاداش دهید تا شروع به ایجاد الگوی رفتاری کنید که آنچه را که یاد می گیرید تقویت کند.
۴- بزرگان را مطالعه کنید و سپس تمرین کنید
نویسندگان مشتاق بارها و بارها می شنوند که بهترین راه برای بهتر نوشتن خواندن کتاب های زیاد به خصوص کتاب های کلاسیک است. چرا؟ زیرا آنها با مطالعه سبک های نوشتاری نویسندگان بزرگ، چیزهای بیشتری از گذراندن دوره نویسندگی خواهند آموخت.
بیایید این توصیه را یک قدم جلوتر ببریم. در حالی که مطالعه بزرگان ضروری است، اما بیشتر یک تمرین غیرفعال است. برای اینکه از آن بهره ببرید، باید آن یادگیری را در کار خود نیز به کار ببرید.
یک راه برای انجام این کار تقلید از متخصصان است تا زمانی که در نهایت سبک و تکنیک خود را توسعه دهید. بنجامین فرانکلین به خود یاد داد که اینگونه بنویسد، همانطور که در زندگی نامه خود به اشتراک می گذارد:
برخی از کاغذها (از مجله تماشاگر) را گرفتم و با اشاره کوتاهی به احساسات در هر جمله، آنها را چند روزی گذاشتم و سپس، بدون اینکه به کتاب نگاه کنم، دوباره سعی کردم کاغذها را کامل کنم. با بیان هر احساس اشاره شده به طور طولانی، و به همان اندازه که قبلاً بیان شده بود، با هر کلمه مناسبی که باید به دست بیاید.
او با مقایسه آثارش با آثار اصلی، کمبودهایش را پیدا کرد و شروع کرد به تبدیل داستان ها به شعر و سپس دوباره. اینگونه یاد گرفت که خود را بهتر بیان کند.
این شکل از یادگیری را می توان برای هر مهارتی، اعم از نوشتن، صحبت کردن به زبان دیگر یا حتی ورزش، به کار برد. کار خود را با کار متخصصان در زمینه خود مقایسه کنید، متوجه خواهید شد که نیاز به بهبود دارد. سپس، به مرحله ۳ مراجعه کنید و به تمرین مهارت های خود ادامه دهید. شما تفاوت را متوجه خواهید شد
چند استراتژی دیگر:
۱-هدف خود را از یادگیری مهارت جدید تعیین کنید.
۲- زمان مناسبی را برای یادگیری انتخاب کنید. زمانی از روز که در آن خسته نیستید و تمرکز کافی دارید.
۳- عواملی که مانع از یادگیری شما می شوند را شناسایی و آن ها را از میان بردارید.
۴- سبک و روش یادگیری مختص خود را شناسایی کنید تا سرعت یادگیری شما بالا برود.
۵- با سایر افرادی که به دنبال یادگیری آنچه شما در تلاش برای یادگیری آن هستید تعامل داشته باشید. زیرا در مواجه با مشکلات به شما کمک خواهند کرد و همچنین دیدن افرادی که مشتاق یادگیری هستند باعث می شود شما نیز پیگیر تر باشید.