نظریه تکامل داروین یکی از بزرگترین نظریه ها در کل تاریخ علم است. هدف آن این است که آغاز زندگی را توضیح دهد و بگوید چگونه اولین زندگی ساده باعث ایجاد تنوعی به این عظیمی شد که امروز مشاهده می کنیم. تغییرات تدریجی تکامل یا فرگشت در طول میلیون ها سال به وجود آمده است و داستانی است بسیار طولانی که باعث می شود فهمیدن این بازه های زمانی بسیار دشوار به نظر آید. در این مقاله سعی می کنیم بیشتر درباره نظریه تکامل داروین بدانیم و بهتر با آن آشنا شویم. با ما همراه باشید.
از نظر دانشمندان، تکامل یک واقعیت است. در واقع ما میدانیم که تکامل به همان اندازه که زمین کروی است و گرانش ما را بر روی آن نگه می دارد، حقیقت دارد.
چرا زیست شناسان در این مورد به این اندازه مطمئن هستند؟ شواهد چیست؟ پاسخ کوتاه این است که دانستن این که از کجا شروع می شود بسیار دشوار است. اما در این جا خلاصه ای بسیار کوتاه از شواهدی وجود دارد که نشان می دهد زندگی در حقیقت تکامل یافته است.
از شش یا هفت میلیون سال پیش تاکنون، اجداد مشترکی با شامپانزه ها و گوریل ها داشتیم. بر خلاف تصور عموم، ما از میمون ها تکامل نیافته ایم بلکه از ماهی ها به تکامل رسیده ایم. در واقع میمون ها پسر عمو های ما به حساب می آیند.
شش یا هفت میلیون سال زمان لازم بود تا اندکی تغییری در ژن ها ایجاد شود و ما تبدیل شویم به موجودات متفاوت و باهوش تر. البته که ما هنوز هم مقدار زیادی DNA مشترک با پسر عموهای خود داریم.
اگر حدود ۱ میلیارد DNA انسان و شامپانزه را دور بریزید، جایی که اختلافات بزرگ وجود دارد، حدود ۹۹٪ DNA مشابه برای ما باقی مانده می ماند. اما در میان آن ۱٪ تفاوت، ۴۰ میلیون تغییر در توالی DNA وجود دارد.
آیا همه این تغییرات به ساختار اندام و سازگاری بستگی داشت یا فقط یک تغییر ژنتیکی تصادفی بوده است؟ آیا انسان ها از شامپانزه ها “تکامل یافته” تر هستند یا ما صرفاً ظرف هایی برای ژن های خودخواه خود هستیم که ما را به سوی مسیرهای جایگزین سوق داده اند؟
نظریه تکامل داروین چه می گوید
در واقع و به طور کلی نظریه تکامل داروین بیان می کند که گونه ها با گذشت زمان تغییر می کنند، فقط بهترین افراد زنده می مانند و به نوعی موجودی میمون مانند باعث پیدایش انسان ها می شود.
نظریه تکامل داروین می گوید که هر ارگانیسم جدید با پدر و مادرش تفاوت ماهوی دارد و این تفاوت ها گاهی می تواند به فرزندان کمک کند یا مانع آن شود. با رقابت ارگانیسم ها برای تهیه غذا و جفت، آن هایی که دارای صفات برتری هستند فرزندان بیشتری تولید می کنند در حالی که کسانی که صفات مفید ندارند ممکن است هیچ تولیدی نداشته باشند. بنابراین در یک جمعیت مشخص، صفات سودمند رایج می شوند و صفات غیر مفید نیز از بین می روند.
با در نظر گرفتن زمان کافی، این تغییرات افزایش یافته و منجر به ظهور گونه های جدید و انواع جدیدی از ارگانیسم ها می شوند اما با قدم های کوچک و گام به گام.
کرم ها ماهی شدند، ماهی ها به خشکی آمدند و دارای چهار پا شدند، در این حیوانات چهار پا، مو رشد کرد و سرانجام برخی از آن ها با دو پا شروع به راه رفتن کردند، خود را “انسان” خواندند و تکامل را کشف کردند.
ممکن است باورش سخت باشد تا ما باور می کنیم که به طور کامل شبیه پدر مادر هایمان نیستیم؛ شاید موها رنگ دیگری دارد، بلندتر یا کوتاه تر باشیم، یا طبیعت شادتری داشته باشیم. اما بسیار دشوارتر است که بپذیریم از طریق نسل های بی شماری از یک کرم به وجود آمده ایم.
مطمئناً افراد زیادی این را قبول ندارند. اما یک لحظه تمام هیجانات را فراموش کنید. در عوض، همان کاری را که چارلز داروین انجام داد شروع کنید؛ جست و جو و مطالعه.
بررسی نظریه تکامل داروین
کتاب داروین درباره منشأ گونه ها، برای اولین بار در سال ۱۸۵۹ منتشر شد و با درخواست از خواننده برای جستجوی چیزهای آشنا شروع می شود. داروین نمی خواست که خواننده در جزایر گرمسیری کشف نشده یا جنگل های دور این کار را انجام دهد بلکه حیاط خانه و باغ منظور او بود. در آن جا، به راحتی می توان دید که ارگانیسم ها ویژگی هایی را به فرزندان خود منتقل می کنند و ماهیت آن ارگانیسم را تغییر می دهند.
داروین روند پرورش و تولید مثل را برجسته می کرد. برای نسل ها، کشاورزان و باغبانان به طور هدفمند حیوانات و گیاهان را برای تولید محصولات بیش تر، بزرگ تر یا قوی تر کرده اند.
برای درک بهتر این موضوع فرض کنید که می خواهید مرغ هایی را پرورش دهید که تخم های بیشتری بگذارند. ابتدا باید آن مرغ هایی را پیدا کنید که بیش از بقیه تخم گذاری می کنند. سپس باید از تولید مثل جوجه های حاصل اطمینان حاصل کنید. این جوجه ها هم چنین باید تخم های بیشتری بگذارند.
اگر این روند را با هر نسل تکرار کنید در نهایت مرغ هایی خواهید داشت که تخم های بیشتری نسبت به مرغ های وحشی می گذارند. یک پرنده ماده جنگلی – نزدیکترین خویشاوند مرغ خانگی – ممکن است در سال ۳۰ تخم بگذارد، در حالی که مرغ های مزرعه ده برابر بیشتر تخم تولید می کنند. این تغییرات از نسلی به نسل دیگر “نزول با تغییر” نامیده می شود.
یک جوجه جوان از بسیاری جهات به پدر و مادر خود شباهت خواهد داشت. مرغی است که قابل تشخیص خواهد بود و قطعاً پرنده دیگری مانند کبک نخواهد بود و احتمالاً شباهت بیشتری به پدر و مادرش نسبت به مرغ های دیگر دارد. اما به آن ها یکسان هم نخواهد بود.
استیو جونز از دانشگاه کالج لندن در انگلیس می گوید: “این همان چیزی است که تکامل نامیده می شود.” “این یک سری اشتباهات است که ایجاد می شود.”
ممکن است فکر کنید که اصلاح نژاد فقط می تواند چند تغییر ایجاد کند، اما به نظر می رسد پایان آن وجود ندارد. داروین نوشت: “هیچ موردی ثبت نشده است که عامل تحت کشت متغیر باشد.” “قدیمی ترین گیاهان زراعی ما مانند گندم هنوز هم گونه های جدیدی به بار می آورند. قدیمی ترین حیوانات اهلی هنوز قادر به بهبود یا اصلاح سریع هستند.” داروین استدلال کرد، اصلاح نژاد اساساً تکامل تحت نظارت انسان است. این به ما نشان می دهد که تغییرات کوچک از نسلی به نسل دیگر می تواند جمع شود.
با این حال، این مرحله پرورش مرغ هایی که تخم بیشتری می گذارند با تکامل طبیعی گونه های جدید متفاوت است. طبق تئوری تکامل، نسل این مرغ ها از دایناسورها گرفته شده است و اگر بیشتر به عقب برویم، به ماهی ها می رسیم.
در واقع نظریه تکامل داروین برای ایجاد تغییرات بزرگ به مدت زمان بسیار زیادی نیاز دارد. برای دیدن شواهدی از آن، باید به سوابق قدیمی نگاه کنیم. باید به سراغ فسیل ها برویم.
بررسی فسیل ها درباره نظریه تکامل
فسیل ها بقایای موجودات زنده هستند که برای مدت زمان طولانی در سنگ حفظ شده اند. از آن جا که سنگ ها به صورت لایه لایه و یکی بر روی دیگری تشکیل می شوند، پرونده های فسیلی معمولاً به ترتیب تاریخ مشخص می شوند و قدیمی ترین فسیل ها در لایه های پایین تری قرار دارند.
نگاه دقیق به فسیل ها روشن می کند که زندگی با گذشت زمان تغییر کرده است. قدیمی ترین فسیل ها بقایای موجودات تک سلولی مانند باکتری ها هستند. موارد پیچیده تری مانند حیوانات و گیاهان خیلی دیرتر ظاهر می شوند. در واقع فسیل ها شواهدی عالی برای اثبات نظریه تکامل داروین هستند.
در میان فسیل های حیوانات، ماهی بسیار زودتر از دوزیستان، پرندگان یا پستانداران ظاهر می شود. نزدیکترین بستگان ما میمون ها فقط در کم عمق ترین لایه ها و جوانترین سنگ ها یافت می شوند.
با مطالعه دقیق فسیل ها، دانشمندان توانسته اند بسیاری از گونه های منقرض شده را با گونه هایی که امروزه زنده مانده اند پیوند دهند. این فسیل ها گاهی اوقات نشان می دهد که یکی از نژاد دیگر است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۴ محققان فسیل های یک گوشتخوار ۵۵ میلیون ساله به نام دورماالوسیون را توصیف کردند که ممکن است اجداد مشترک همه شیرها، ببرها و خرس های امروزی باشد.
البته هنوز هم ممکن است قانع نشوید. همه آن حیوانات ممکن است دندان های مشابه داشته باشند، اما شیرها، ببرها و دورمالوسیون ها هنوز گونه های متمایزی هستند. اما سوال اصلی این جا است که ما از کجا می دانیم که یک گونه به گونه دیگری تکامل یافته است؟
در این جا پرونده فسیل فقط به یک دلیل بسیار کمکی است، آن هم ناقص بودن آن ها است. اگر به بیشتر پرونده های فسیلی نگاه کنید، آن چه در واقع می بینید یک شکلی است که به مدت زمان بسیار قبل بر می گردد و سپس دسته بعدی فسیل هایی که به دست آورده ایم با آن چه قبلا داشته ایم کاملا متفاوت است.
اما هرچه بقایای بیشتر و بیشتری را حفاری کنیم، مقدار بیشتری از “فسیل های انتقالی” کشف می شود. این حلقه های گم شده خانه های نیمه راه بین گونه های آشنا هستند.
به عنوان مثال، قبلاً گفتیم که مرغ ها در نهایت از دایناسورها ناشی می شوند. در سال ۲۰۰۰ تیمی به سرپرستی زینگ ژو از آکادمی علوم چین یک دایناسور کوچک به نام Microraptor را توصیف کردند که دارای پرهایی شبیه پرندگان مدرن بود و ممکن است قادر به پرواز بوده باشند.
هم چنین می توان تکامل گونه جدیدی را که اتفاق می افتد مشاهده کرد. در سال ۲۰۰۹ ، پیتر و رزماری گرانت از دانشگاه پرینستون در نیوجرسی، نحوه بوجود آمدن گونه جدیدی از فنچ ها را در یکی از جزایر گالاپاگوس شرح دادند. همان جزایر که داروین از آن ها بازدید کرده بود.
کلام آخر
البته انواع سولات درباره نظریه تکامل داروین وجود دارد که هنوز به آن ها پاسخی نداده ایم. استرینگر یک مورد ساده را ارائه می دهد: چه تغییر ژنتیکی باعث شد انسان به صورت قائم راه برود و چرا آن جهش تا این حد موفقیت آمیز بود؟ در حال حاضر ما نمی دانیم، اما ممکن است روزی با فسیل های بیشتر و ژنتیک بهتر آشنا شویم.
آن چه ما می دانیم این است که تکامل یک واقعیت طبیعی است. در واقع این اساس زندگی روی زمین است. بنابراین دفعه دیگر که بیرون از خانه بودید، نگاهی به حیوانات و گیاهان اطراف خود بیندازید و به چگونگی رسیدن همه آن ها به آن جا فکر کنید.
هر کدام از ارگانیسم هایی که می بینید، خواه یک حشره کوچک باشد یا یک فیل بزرگ، آخرین عضو یک خانواده باستانی هستند. اجداد آن ها بیش از ۳ میلیارد سال، در طلوع زندگی خود، در یک صف قطع نشده با تکامل خود را به این جا رسیده اند. درست مانند اجداد ما.