در این مقاله به بررسی بازی Biomutant خواهیم پرداحت. اثر اکشن نقش آفرینی استودیوی Experiment 101 که به تازگی منتشر شده است.
در نگاه اول ، Biomutant به نظر می رسد یک بازی است که کاملا با عناوین دیگر متفاوت است. شما به عنوان یک پستاندار غیر توصیف شده جهش یافته در دنیایی پر زرق و برق با سایر موجودات جهش یافته خصمانه بازی می کنید اما حس تجربه بازی Biomutant کاملاً برعکس است. این یک بازی کاملاً منحصر به فرد نیست بلکه با ایده های گرفته شده از ده ها بازی دیگر بدون انجام کار خاصی ترکیب شده است.
سیستم های بی شماری در بازی وجود دارد که گیم پلی بازی را متنوع می کنند و آن را تا حدی تازه نگه می دارند، اما اگر نمای جهان رادیواکتیوی را کنار بگذارید، خیلی اوقات احساس می کنید که ایده های زیادی وجود دارد که هیچ کدام نمی توانند شکوفا شوند. روش های مختلف تجربه کردن Biomutant بدون شک نشان از ساختار گیم پلی متنوع است اما بدون هیچ ویژگی برجسته ای این سوال را به وجود می آورد که نقاط قوت آن چیست و علاوه بر این، چرا باید آن را به جای هر یک از بازی هایی که از آن تأثیر گرفته است، بازی کنید.
Biomutant از همان ابتدا شروع سریع و موثری دارد. جهانی که ما می دانیم توسط لیگ های موجودات جهش یافته نابود و تصرف شده است. درخت در مرکز جهان قرار دارد و در انتهای هر چهار ریشه اصلی آن Worldeater قرار دارد که برای نجات جهان از نابودی کامل باید هرکدام از آن ها را بکشید. این چهار Worldeater دشمنان اصلی هستند که شما باید آن ها را شکست دهید ، اما طبیعتاً این کار آسان نیست. در اوایل شما همچنین وظیفه دارید اتحادی را با قبیله ای انتخاب کنید، که تقریباً به معنای واقعی کلمه یک سیستم اخلاقی سیاه و سفید است. هر دو قبیله می خواهند همه را زیر یک سقف متحد کنند، هرچند که یکی آشکارتر از دیگری خشن است. با وجود ویژگی انتخاب، بازی به شدت شما را تحت فشار قرار می دهد تا قبیله مسالمت آمیز را انتخاب کنید.
سیستم اخلاقی به تاریکی و روشنایی تقسیم شده است که نشان دهنده خیر و شر است، اما هر راهی را انتخاب کنید تفاوت چندانی با واکنش مردم در هنگام تصمیم گیری ندارد. این ها عمده ترین سیستم اصلی بازی هستند که به نظر می رسد در این جا به صورت زوری قرار داده شده است نه اینکه تأثیر واقعی بر روی گیم پلی یا تجربه کلی داشته باشد. بازی فکر می کند که باید یک سیستم اخلاقی یا جنبه ای از انتخاب بازیکن و روایت شاخه ای وجود داشته باشد ، اما پس از آن کار زیادی با آن نمی کند.
قبایل دیگری نیز وجود دارند که در سراسر جهان با آنها روبرو می شوید، اما در یک مرحله اگر نور کافی داشته باشید، این بازی به معنای واقعی کلمه به شما این گزینه را می دهد که از شکست دادن قبایل باقیمانده که بر روی کاغذ جایزه ای برای راه های غیرخشونت آمیز است، صرف نظر کنید اما واقعاً فقط کوتاه کردن میزان گیم پلی و ایجاد تلاشی تقریباً بی معنی است.
از بسیاری جهات ، این بازی احساس می کند که سیستم های خود با یکدیگر رقابت می کنند، که به وضوح لحن متناقض خود نشان می دهد. داستان سعی دارد موضوعات عمیق تر و جدی تری را شامل شود، از خشونت پرهیز گرفته تا خوبی های ذاتی زندگی، از جمله چندین سکانس که در آن شما با مادر شخصیت اصلی به صورت فلاش بک روبرو می شوی، اما بقیه ارائه آن با یک نگرش خونسرد و بی دغدغه مخالف است.
در مجموع ، من هیچ وقت احساس نکردم که داستان با کلیت جذابش کاری انجام داده است. جنبه انتخاب اخلاقی به نظر می رسید که به جایی می رود اما در نهایت به هیچ وجه مهم خلاصه نمی شود و هیچ تاثیری واقعی روی گیم پلی بازی ندارد. به نظر می رسد بسیاری از ایده های خوب روی کاغذ وجود دارد ، اما هیچ وقت نتیجه ای از آن حاصل نمی شود و من در پایان احساس کردم که نمی دانم چرا هر یک از این اتفاقات رخ می دهد یا هر یک از مهمترین نقاط عطف داستان چه هدفی را ارائه می دهند.
یک مشکل مشابه در گیم پلی Biomutant بوجود می آید، که لحظات جذاب خود را دارد ، اما در نهایت با داشتن سیستم های بیش از حد برای درخشش هر یک از این سیستم ها دچار مشکل می شود. در هسته اصلی خود، تعادل بین مبارزات نزدیک و دور را متعادل می کند و به شما امکان می دهد بین این دو استایل سوییچ کنید. تعداد محدودی اسلحه برای یافتن در سراسر جهان وجود دارد و اگرچه می توانید بین آن ها سلیقه خود را تغییر دهید، این احتمال وجود دارد که یک اسلحه را انتخاب کنید و برای مدت طولانی با آن بمانید.
ده ها کمبو برای باز کردن وجود دارد که به شما امکان می دهد حرکت های مختلفی را انجام داده و آسیب های شدیدتری وارد کنید و این یکی از زمینه هایی است که داشتن روش های مختلف باعث می شود تجربه شما خوب باشد. در حالی که برخی از دشمنان می توانند کمی شما را دچار مشکل کنند اما من همیشه احساس می کردم که من برای مبارزه با هر چیزی که سر راهم قرار بگیرد آماده ام.
باس فایت ها، به ویژه چهار Worldeater ، به راحتی از نکات قابل توجه در گیم پلی هستند. به نظر می رسد که بازی قصد دارد به دنبال یک ساختار شبیه باس فایت های سری دارک سولز برود، زیرا هر باس فایت چند فاز دارد که حرکات جدیدی از آن ها سر می زند، اما من هرگز بیش از چندبار تلاش نکردم تا پیروز ظاهر شوم. چیزی که من واقعاً در مورد این باس فایت ها دوست داشتم این است که احساس می کنید در اوج گیم پلی بازی قرار دارید.
سیستم های بسیار زیادی در بازی وجود دارد، اما هر باس فایت برای نابودی به یک یا دو سیستم مختلف احتیاج دارد. برای مثال باید سوار اسب شوید، در حالی که با دیگری در زیر آب جنگ می کنید. باس فایت ها تنوع خوبی دارند فقط کاش در بازی تعداد آن ها بیشتر بود. داشتن تعداد زیادی سیستم در بازی یک شمشیر دو لبه است اما نکات مثبت بیشتر به باس فایت ها ختم می شود. در گیم پلی لحظه به لحظه و با پیشرفت در طول داستان ، تقریباً هیچ چیزی برای تنفس یا تکامل وقت ندارد زیرا عناصر جدید به طور معمول معرفی می شوند.
این در مورد جهان بازی صدق می کند. محیط های زیادی وجود دارد نه این که به تجربه جهان باز بیفزاید بلکه انگار اجبارانه اضافه شده است. تقریبا برای هر مکانیک در بازی می تواند منبع الهام آن را پیدا کنید اما هیچ کدام پخته کار نشده اند و با یکدیگر چندان هماهنگ نیستند. در پایان بررسی بازی Biomutant می توان گفت که این بازی ایده های خوبی داشته اما در تکامل آن ها اتوان بوده است.
[dideo id=”v/yt/Kypjxnj4C6E”]