بهترین فیلم های سه گانه تاریخ سینما را چگونه باید تعریف کرد یا به عبارت بهتر تعریف ما از “سه گانه” چیست؟ آیا یک مجموعه از سه داستان متصل است یا یک داستان بلند که در سه قسمت روایت شده است؟ اگر فیلمی با بیش از سه قسمت داشته باشیم، آیا می توان سه تا از آن ها را از جدا کرد و سه گانه در نظر گرفت؟ در این مقاله سعی می کنیم به این پرسش ها پاسخ دهیم و ۵ مورد از بهترین فیلم های سه گانه را به شما معرفی کنیم. با ما همراه باشید.
در واقع ما در تعریف سه گانه فیلم همه موارد بالا را می پذیریم. آن چه ما به عنوان سه گانه در نظر نمی گیریم، فیلم هایی هستند که فقط از لحاظ موضوعی به هم پیوند می خورند.
یک سه گانه اصیل را می توان با روش های مختلفی ساخت. در بهترین و ایده آل ترین حالت، سه گانه از همان ابتدا به عنوان یک داستان سه بخشی برنامه ریزی شده است. این فیلم با اولین فیلم آغاز می شوند، که مقدمه ای برای جهان و شخصیت های آن و سناریوی کلی آن است.
فیلم، در قسمت دوم با پیچیدگی های متعدد طرح و درام سنگین تر ادامه پیدا می کند. در قسمت پایانی، کل داستان با یک پایان مناسب، خاتمه می یابد.
با این حال، سه گانه های عالی نیز وجود دارند که اولین فیلم آنقدر موفق بود که سازندگان فیلم تصمیم گرفتند دو فیلم دیگر برای ادامه و پایان داستان اضافه کنند.
بررسی بهترین فیلم های سه گانه تاریخ سینما
برای ایجاد لیست قطعی خود از ۵ سه گانه برتر تاریخ سینما، عوامل مختلفی مانند کیفیت، استقبال مخاطبان، تأثیر ماندگاری فیلم بر سینما و یا فرهنگ عموم مردم را با دقت در نظر گرفتیم.
۵ – The Dark Knight Trilogy
هنگامی که کلیدهای ماشین بتمن را به کریستوفر نولان تحویل دادند، او می دانست که تنها راهی که می تواند یک فیلم ابرقهرمانی بسازد انجام این کار در نهایت واقعیت است. این بدان معنا بود که او باید به افسانه های بتمن نزدیک می شد گویی اتفاقی است که می تواند واقعاً رخ دهد.
از قدرت های فرا طبیعی، فانتزی علمی تخیلی و موارد استاندارد کتاب های کمیک خبری نبود. یک فیلم درام که همه چیز در جای درستی قرار دارد.
غریزه نولان این بود که با قرار دادن فیلم خود در دنیای واقعی، تا آن جا که ممکن است از آن خیال احمقانه و بیش از حد رنگارنگ دور شود. یکی از هوشمندانه ترین راه هایی که او برای این کار انجام داد، جلوگیری از تکیه به جلوه های تصویری CGI بود.
صحنه های عظیم و به یاد ماندنی فیلم، مانند تریلر بزرگی که در شوالیه تاریکی در هوا می چرخد یا صحنه مربوط به فرار از زندان در شوالیه تاریکی برمی خیزد، همگی بدون استفاده از جلوه های ویژه تصویر برداری شده اند.
اما اگر سه گانه شوالیه تاریکی کلاس اصلی داستان نویسی سینمایی وجود نداشت، هیچ یک از این موارد مهم نبود. همچنین عملکرد بسیار عالی نولان در انتخاب بازیگران ماهر مانند کریستین بیل، گری اولدمن، مورگان فریمن، مایکل کین و هیت لجر فقید به عنوان جوکری متفاوت با دنیای کمیک، یکی دیگر از عوامل موفقیت این سه گانه است.
برخلاف سایر فیلم های ابرقهرمانی، سه گانه شوالیه تاریکی با بسته شدن پرونده بتمن پایان می یابد . بالاخره ما باید شروع بتمن را ببینیم، پس چرا نباید شاهد پایان او باشیم؟ نولان حتماً همین احساس را داشته است، زیرا به قهرمان و فیلم سه گانه خود نتیجه گیری قطعی داد.
۴ – The Godfather
جای تعجب نیست که حماسه مشهور خانواده جنایتکار مافیایی کورلئونه در لیست ما قرار دارد. به ویژه دو فیلم اول به دلایل بیشماری که یک کلاسیک ارزشمند به شمار می آیند.
این فیلم کارنامه شغلی کارگردان فرانسیس فورد کوپولا، ستاره های فیلم مارلون براندو و آل پاچینو و فیلمنامه نویس ماریو پوزو را برای همیشه تغییر داد. این سه گانه در مجموع ۹ جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم را برای فیلم های اول و دوم را از آن خود کرد.
این فیلم داستان مایکل کورلئونه (پاچینو)، کهنه سرباز جنگ جهانی دوم بود که به خانه خانواده ایتالیایی-آمریکایی خود در نیویورک برمی گردد و درگیر جنگ مافیایی پدرش می شود.
در واقع فیلم یک تراژدی در مورد یک انسان خوب است که بد می شود. البته بخشی از آن در نتیجه شرایط اطراف او است. این امر با مرگ پدرش ویتو (براندو) پایان می یابد و مایکل جای او را به عنوان رئیس خانواده کورلئونه می گیرد.
قسمت دوم پدرخوانده، اولین دنباله ی یک فیلم است که اسکار بهترین فیلم را می برد. در قسمت دوم داستان مایکل در نقش دون کورلئونه ادامه دارد. رابرت دنیرو در صحنه های فلش بک در نقش ویتو کورلئونه جوان ظاهر شد و صعود پدرسالار را از یتیم سیسیلی به رئیس مافیا به تصویر کشید.
بازی ظریف پاچینو در قسمت دوم یکی از بهترین های همه زمان ها محسوب می شود و این فیلم به نمونه نادر دنباله ای تبدیل شد که به همان اندازه قسمت اول آن مورد احترام است.
قسمت سوم پس از ۱۶ ساخته شد که ممکن است توضیح دهد چرا هرگز به موفقیت دو فیلم اول نرسید. کاپولا قسمت آخر و پایانی را به عنوان “آخرالزمان” داستان مایکل (که به اعتقاد او بعد از قسمت دوم کامل شده است) طراحی کرد. با پیر شدن مایکل کورلئونه که سعی کرد گناهان خود را هنگام تعیین جانشین (اندی گارسیا) جبران کند.
فیلم اول حتی اگر پر از کلیشه باشد اما یکی از بهترین فیلم های تاریخ به حساب می آید. نبوغ حماسه پدرخوانده این است که چقدر ماهرانه آن کلیشه ها را به یک داستان جذاب تبدیل می کند که نمی توانید چشم از آن بر دارید.
۳ – Toy Story
بهترین سه گانه بررسی شده در تمام دوران ها است. وب سایت Rotten Tomatoes نشان می دهد که منتقدان هر سه قسمت ایت سه گانه را مورد ستایش قرار می دهند. فقط فیلم دوم کمتر از ۱۰۰٪ مورد تأیید قرار گرفت و در عوض ۹۹٪ مورد ستایش منتقدان قرار گرفت.
در داستان اسباب بازی، پیکسار نشان داد با استفاده از کامپیوتر می توان انیمیشن هایی تولید کرد که به همان اندازه انیمیشن سنتی که با دست کشیده می شدند؛ گویا و زنده باشند. در واقع روند تولید انیمیشن را برای همیشه تغییر داد.
جان لاستر و همکارانش اولین فیلم بلند CGI را ساختند و دنیا را به تحسین وا داشتند. دستاوردهای فنی را کنار بگذاریم، داستان اسباب بازی به دلیل داشتن یک داستان مبتکرانه موفق شد.
لاستر فیلم را پر از شخصیت های بی انتها و نمونه های اولیه ای کرده است که هرکسی می تواند با آن ها این فیلم را شناسایی کند. پیکسار با قوانین خاص خود دنیایی زنده ای ساخت و از آن برای گفتن افسانه ای در رده فیلم های کلاسیک دیزنی استفاده کرد.
۲ – Star Wars: Episodes IV-VI
سه فیلم اصلی این مجموعه بدون شک ارزشمندترین سه گانه فیلم در تمام دوران ها هستند. آیا کسی قبل از شروع جنگ ستارگان فیلم سه گانه ساخته باشد؟ در سال ۱۹۷۷، هیچ کس نمی توانست تصور کند که چگونه جنگ ستارگان می تواند فیلم ها، فرهنگ عامه و حتی جهان را برای همیشه تغییر دهد. آیا می توانید جهانی را به تصویر بکشید که در آن لوک اسکای واکر، هان سولو یا پرنسس لعیا وجود نداشته باشند؟
جنگ ستارگان یک تخیل کلاسیک برای تحقق آرزوها است. یک مرد جوان (مارک هامیل) که از زندگی خسته کننده اش خسته شده، به یک داستان پرماجرا می شود و می آموزد که توانایی های خاصی دارد و باید برای نجات کل کهکشان خود را به چالش بکشد.
او با مربی قدیمی (الک گینس) آشنا می شود که او را راهنمایی می کند، جایی که متحدان و دشمنانی پیدا می کند و سرنوشتی را کشف می کند که فقط او می تواند آن را تحقق بخشد.
این روند فرمولی آشنا است که داستان های بی شماری از آن استفاده کرده اند اما در یک لحظه بی نظیر از تاریخ آمده است. در سال ۱۹۷۷ ، جنگ ویتنام هنوز در ذهن آمریکایی ها باقی مانده بود. رئیس جمهور نیکسون در میانه رسوایی واترگیت بسیار ناخوشایند بود. نیویورک توسط قتل های پسر سام به وحشت افتاده بود. جنگ سرد در حال گرم شدن بود و همه جهان با بحران انرژی روبرو بودند. آیا تعجب آور است که این قالب داستان در دنیای آن زمان با استقبال روبرو شود؟
۱ – The Lord Of The Rings
ارباب حلقه ها در اصل یک فیلم ده ساعته و به تمام معنی یک شاهکار است. بهترین نمونه مدرن از یک داستان واحد که در سه قسمت روایت شده است. ارباب حلقه ها انتخاب ما برای بهترین و واقعی ترین نمونه سه گانه “ناب” است. بسیاری سعی کرده اند از فرمول آن تقلید کنند، اما هیچ چیز واقعاً نمی تواند با آن رقابت کند.
حماسه خیالی تالکین که توسط کارگردان پیتر جکسون در صفحه نقره ای بازگو شد. هیچ راهی بهتر از فیلمنامه نویسی، برنامه ریزی و آماده سازی سه فیلم، کاملاً پیشاپیش و سپس فیلمبرداری همزمان وجود ندارد. نتیجه این کار ترکیبی از طراحی تولید، لباس، گریم، فیلمبرداری، موسیقی، جلوه های بصری، بازیگری و موارد دیگر بود که از قوام بسیار کاملی برخوردار بود به طوری که هیچ سه گانه دیگری حتی نزدیک به آن نمی شود.